پاسخ‌های علی اکبر مظاهری

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

خواستگارانی با عقاید متفاوت

با عرض سلام

دختری هستم۲۵ساله که الحمدلله خواستگاران زیادی تا کنون داشته ام اما خیلی از آنها بعداز شنیدن شرایط من پا پس کشیدن تعداد فرزندان خانواده ما زیاد است  خانواده ام هم خیلی مذهبی و انقلابی نیستن بیشتر  این دو مورد سبب شده اند که بعضی از خواستگاری های من به مرحله جلسه اول هم نرسد البته خواستگار های مذهبی

از طرفی دوست دارم زودتر  ازدواج کنم تا سنم بالا تر از این نرفته از طرفی حاضر نیستم از اعتقاداتم بگذرم برای من خیلی سخته بخوام کسی رو قبول کنم که اعتقادی به خمس دادن نداره یا رهبر رو قبول نداره یا میخواد عروسیش  بزن برقص داشته باشه و  ....

از طرفی فشار های خانواده هم منو اذیت میکنه همینجوریش سر مسایل اعتقادی به اندازه کافی بحث و جدال داشتیم چند سالی هم هست  مسیله ازدواج منم به اون اضافه شده  خوب من مواردی رو رد کردم که از نظر پدرم خوب بود ولی من نمی تونستم با یه آدمی که حتی نمازش رو هم نمی خونه زندگی کنم یا آدمی که من از نظر اون یه آدم افراطی محسوب میشم چون رهبرم رو قبول دارم و...

البته جدیدا احساس میکنم دچار مشکل جدیدی شدم و اون اینه که دیگه هیچ خواستگاری به دلم نمیشینه حتی اگه آدم مومن و خوبی هم باشه مثلا تو همین پاییز چند مورد اینجوری پیش اومد که از ظاهر هیچ کدوم خوشم نیومد چی کار کنم؟  لطفا راهنمایی بفرمایین.

ادامه مطلب...
۲۳ آذر ۹۴ ، ۱۶:۰۹

ظاهر خواستگار

با سلام

دختری هستم ۲۵ساله

جدیدا هر خواستگاری برام میاد ظاهرش به دلم نمیشینه چی کار کنم؟ از رد کردنشون هم میترسم و عذاب وجدان میگیرم به نظرتون طبیعیه که در طول حدود ۸ماه از هیچ خواستگاری خوشم نمیاد.

گاهی حتی نمی دونم چه دلیلی برای رد کردن طرف مقابل بیارم. فقط دیگه حتی دوست ندارم یه بار دیگه ببینمش از طرفی هم فشار خونواده روی بالا رفتن سنم آزارم میده لطفا کمک کنین.

ادامه مطلب...
۱۶ آذر ۹۴ ، ۱۶:۱۲

کانال «از زبان مشاور»

۰۹ آذر ۹۴ ، ۲۳:۱۲

خواستگار پولدار با سابقه اعتیاد

سلام
درحال حاضر مسئله ای پیش آمده که از شما عزیزان درخواست کمک دارم.
پسرخاله ی من به تازگی از من خواستگاری کرده باید بگم که خاله ام اینا تهران میشینن و ما ساکن شهرستانیم. من شناخت زیادی از پسرخاله ام ندارم چون هر دیداری که بوده فقط یه احوالپرسی ساده بوده فقط میدونم از نظر ایمانی همونطوری هست که من تقریبن از همسر اینده ام انتظار دارم.
پدر ایشون پولدار هستن و نفوذ کامل روی بچه هاشون دارن و به خاطر پولشون غرور خانوادگی خاصی دارن که خانواده ام میگن در آینده ممکنه مشکل ساز بشه و من نتونم باهاشون کنار بیام چون اصولن آدم ساکتیم و دنبال جنجال نیستم. و اینکه این آقا قبلن مواد مصرف میکردن خیلی سال پیش ولی چه موادی و چند وقت رو نمیدونم. وقتی این مسئله فکر میکنم توی دلم خالی میشه ولی نمیدونم یه محبت قلبی نسبت بهش دارم شاید به خاطر ایمانشه نمیدونم باید چه کار کنم البته خانواده ام به خودم واگذار کردن ولی در کل، نظرشون منفیه ولی میگن اگه بیاد شهرستان قضیه فرق میکنه . حالا نمیدونم. فرق میکنه ؟
اجازه بدیم بیان خواستگاری بعد باهم صحبت کنیم یا تلفنی صحبت کنیم؟
باتوجه به اینکه از هم دوریم چطور میتونم شناخت پیدا کنم نسبت به ایشون؟
اینکه یکی از علت هایی که من خواستگارهای رد کردم به خاطر سنشون بوده. اصلا نمیدونم چه کنم ؟؟؟
لطفن خیلی زود راهنماییم کنید ممنوووون خیلی زیاد.

ادامه مطلب...
۰۶ آذر ۹۴ ، ۰۸:۱۸

استقلال در سکونت

سلام و خسته نباشید
استاد من مدتی هست که به لطف خدا ازدواج کردم و اگرخدا بخواد چند ماه دیگه به قول خودتون هم آشیانه میشیم. همسرم مردی فهمیده و مهربان و بسیار زحمت کش هستن. ایشون حدود9سال با من اختلاف سنی دارن.موضوع اینه که شوهرم این اواخر تصمیم گرفته بودن که به صورت موقت، حدود یکسال ما پیش خانواده شوهرم زندگی کنیم. ولی حاج آقا همسرم خداروشکر از نظر مالی هیچ مشکلی ندارن و حتی یک واحدآپارتمان نقلی هم دارن. اما نظر همسرم اینه که فعلا یکسال ما موقتا پیش پدرشوهرم زندگی کنیم تا هم خیالش از تنهابودن من در خانه راحت باشه (چون همسرم بخاطر کارش گاهی وقتا سفریکی دو روزه میره) و هم بعدا یک خانه ویلایی و بزرگ و مستقل رو بتونیم بخریم.

ولی حاج آقا من قبول نکردم.دراین چندماه هیچ بدی از خانواده شوهرم ندیدم ولی من پدرشوهر و مادرشوهرم رو بسیار دوست دارم و نمیخوام خدایی نکرده بعدا بخاطر بحثی یا دخالتی حرمتم شکسته بشه. و نمیخوام بعدا ناراحتی پیش بیاد.

و مهمتراز اون اینه که حالا که وضع مالی همسرم شکر خدا خوبه ، دوس دارم مستقل باشم.

من موافقت نکردم و همسرم هم با ناراحتی قبول کرد که مستقل باشیم.

سوال من ازشما اینه...

به نظرتون موافقت نکردن من کار اشتباهی بود ؟ 

و یک سوال روانشناسی دیگه هم ازشما دارم...

وقتی بین منو همسرم بحثی پیش میاد ایشون یک مدت نسبتا کوتاه حالت قهر به خودشون میگیره. خودشون میگن که نیاز به خلوت و تنهایی داره. من در این دوره قهرکوتاهشون سعی میکنم آرومش کنم .ولی از این رفتار خیلی ناراحت میشم.چطور میشه کاری کرد مردی در خلوت و تنهایی رفتن خودش رو به قهر کردن دو سه روزه تبدیل نکنه؟

از شما میخوام که بهم کمک کنین تا بتونم بهترین تصمیم رو بگیرم!

ادامه مطلب...
۰۱ آذر ۹۴ ، ۲۲:۴۹