سلام و خسته نباشید
استاد من مدتی هست که به لطف خدا ازدواج کردم و اگرخدا بخواد چند ماه دیگه به قول خودتون هم آشیانه میشیم. همسرم مردی فهمیده و مهربان و بسیار زحمت کش هستن. ایشون حدود9سال با من اختلاف سنی دارن.موضوع اینه که شوهرم این اواخر تصمیم گرفته بودن که به صورت موقت، حدود یکسال ما پیش خانواده شوهرم زندگی کنیم. ولی حاج آقا همسرم خداروشکر از نظر مالی هیچ مشکلی ندارن و حتی یک واحدآپارتمان نقلی هم دارن. اما نظر همسرم اینه که فعلا یکسال ما موقتا پیش پدرشوهرم زندگی کنیم تا هم خیالش از تنهابودن من در خانه راحت باشه (چون همسرم بخاطر کارش گاهی وقتا سفریکی دو روزه میره) و هم بعدا یک خانه ویلایی و بزرگ و مستقل رو بتونیم بخریم.
ولی حاج آقا من قبول نکردم.دراین چندماه هیچ بدی از خانواده شوهرم ندیدم ولی من پدرشوهر و مادرشوهرم رو بسیار دوست دارم و نمیخوام خدایی نکرده بعدا بخاطر بحثی یا دخالتی حرمتم شکسته بشه. و نمیخوام بعدا ناراحتی پیش بیاد.
و مهمتراز اون اینه که حالا که وضع مالی همسرم شکر خدا خوبه ، دوس دارم مستقل باشم.
من موافقت نکردم و همسرم هم با ناراحتی قبول کرد که مستقل باشیم.
سوال من ازشما اینه...
به نظرتون موافقت نکردن من کار اشتباهی بود ؟
و یک سوال روانشناسی دیگه هم ازشما دارم...
وقتی بین منو همسرم بحثی پیش میاد ایشون یک مدت نسبتا کوتاه حالت قهر به خودشون میگیره. خودشون میگن که نیاز به خلوت و تنهایی داره. من در این دوره قهرکوتاهشون سعی میکنم آرومش کنم .ولی از این رفتار خیلی ناراحت میشم.چطور میشه کاری کرد مردی در خلوت و تنهایی رفتن خودش رو به قهر کردن دو سه روزه تبدیل نکنه؟
از شما میخوام که بهم کمک کنین تا بتونم بهترین تصمیم رو بگیرم!